دلیر عباسی
تفسیر آیهی 59 سورهی نساء
{یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَیءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الآخِرِ ذَلِکَ خَیرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلاً}[1] یعنی:{ای کسانی که ایمان آوردهاید! از خدا (با پیروی از قرآن) و از پیغمبر (خدا محمد المصطفی با تمسک به سنت او) اطاعت کنید، و از کارداران و فرماندهان مسلمانان خود فرمانبرداری نمایید و اگر در چیزی اختلاف داشتید (و در امری از امور کشمکش پیدا کردید) آن را به خدا (با عرضه به قرآن) و پیغمبر او (با رجوع به سنت نبوی) برگردانید (تا در پرتو قرآن و سنت، حکم آن را بدانید. چرا که خدا قرآن را نازل، و پیغمبر آن را بیان و روشن داشته است. باید چنین عمل کنید) اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید. این کار (یعنی رجوع به قرآن و سنت) برا ی شما بهتر و خوش فرجامتر است.}خداوند در این آیه مومنان را به اطاعت از خداوند و رسول خدا و به اطاعت از اولوالامر مسلمین فرا میخواند. و بیان میدارد که اگر در موضوعی اختلاف ونزاع در بین مسلمانان درگرفت (چه بین مسلمانان با هم یا بین مسلمانان با حاکم و ولی امرشان)، بر آنهاست که قصد رسیدن به حقیقت را داشته باشند (نه بر کرسی نشاندن حرف خودشان) و باید موضوع را به خدا و رسول (قرآن و سنت) عرضه دارند. اگر چنین کردند و روز آخرت ایمان دارند و به کسب رضای خداوند نایل گشتهاند.
اما چه بسا برخی از مسلمانان فهم نادرستی از آیه دارند. اینان آیهی فوق را دلیلی بر وجوب اطاعت از ولی امر و حاکم مسلمانان درهر شرایطی میدانند و معتقدند که حاکم مسلمین به هرمیزان که اوامر خداوند را تطبیق نماید و به ما انزل الله حکم کند، باید از او اطاعت نمود و سرپیچی از او را حرام میدانند و اطاعت خود از او را حتی اگر بر خلاف تعالیم اسلام امر کند، حق دیگران را ضایع نماید یا به معصیت امر کند و به اذیت و آزار مردم بپردازند و حقوق آنها را هم ضایع کند، لازم میشمارند.
اینان میگویند: ما در مقابل حکام مسلمین مأمور و معذوریم و جز سمع و طاعه و اجرای اوامر وظیفهای نداریم. اینان شخصیت خود را لگدمال نموده و آزادی و کرامت خود را در دست مشتی حکام و سلاطین جورگذاشتهاند، عجیبتر آنکه با وجود این گمان میکنند که با این کار خود از خدا و رسول خدا فرمان بردهاند و عمل آنها عین عبادت و تقرب به سوی خدا است و فرمانبرداری از این احکام را سمع و طاعه از اولوالامری میدانند که خدا به اطاعت از آنها امر فرموده است!
حقیقتاً این برداشت از آیه چیزی جز بازی با قرآن و تحریف معانی آن نیست ذلت و خواری در مقابل حکام نااهل و لغو آزادی و کرامت خویش را عبادت دانستن، چیزی جز ضلالت وگمراهی نیست. به جاست که این سرود امام شافعی را به یاد آوریم که فرمود:
أَنا اِن عِشتُ لستُ اعدمُ قوتاً
وَ اِذا ِمتَّ ستُ اعدمُ قبراً
همتی هِمَّةُ الملوکِ و نفسی
نفسُ حُرٍ تری المذَّلةَ کفراً
یعنی: «من اگر زنده بمانم بیروزی نخواهم ماند و اگر بمیرم بیقبر نخواهم ماند، همتم همانند همت پادشاهان ا ست که ذلت وخواری را کفر میداند»
آیه ی فوق دلیلی بر اطاعت از اولی الامر ظالم نیست بلکه بر عکس بیان میدارد که اگر اولی الامر مخالف دین خدا عمل نماید نباید از او پیروی نمود و کسی که چنین کند مرتکب حرام گشته ومورد خشم خدا واقع می گردد.
اطاعت از اولی الامر که در این آیه بدان سفارش شده است، اطاعتی آگاهانه است نه اطاعتی کورکورانه و مطلق؛ بلکه مقید به اطاعت ولی امر از خدا و رسول خدا است.
با تدبر در آیه میتوان پی برد که:
1. فقط اطاعت از خدا و رسول خدا مطلق و دائمی است؛ زیرا این دو هیچگاه، امر به منکر و نهی از معروف نمیکنند چرا که خداوند حکیم و علیم و خبیر است و پیامبر معصوم است و قرآن اطاعت از رسول را اطاعت از خدا میداند آنجا که میفرماید: { مَنْ یطِعْ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَمَنْ تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاکَ عَلَیهِمْ حَفِیظاً} [2] یعنی: «هرکه از پیامبر اطاعت کند، در حقیقت از خداوند اطاعت کرده است و هرکه (به اوامر و نواهی تو)پشت کند، ما شما را به عنوان مراقب و نگهبان آنان نفرستادهایم.»
2. فعل «اطیعوا» هم برای خدا و هم برای رسول خدا تکرار شده است و این خود بیانگر آن است که این دو اطاعت، مستقل و مکمل همدیگر هستند؛ اما فعل «أطیعوا» برای اولی الامر تکرار نشده است بلکه عطف بر «أطیعوا» الرسول گشته است و این بیانگر این است که اطاعت از اولی الامر مطلق و دایمی نیست؛ لذا اگر حاکم از خدا و رسول خدا اطاعت نداشته باشد، اطاعت از او لازم نیست بلکه حرام هم میباشد و اساساً در اینصورت اولی الامر محسوب نمیشوند.
3. مخالفت مسلمانان با اولوالامرشان امری کاملاً جایز است؛ زیرا قرآن میفرماید:« هرگاه با هم نزاع کردید آن را نزد خدا و رسول خدا ببرید» و نفرموده داوری در این نزاع را نزد اولوالامر هم ببرید؛ چرا که احتمال دارد یک طرف نزاع خودِ اولوالامر باشد «فإن تنازعتم فی شیء فردّوهُ الی الله والرسول». و اختلاف و نزاع مسلمانان خصوصاً اهل حل و عقد با حاکمان امری بسیار رایج و غیر قابل انکار بوده است. لذا اگر مردم با حکام دچار اختلاف و نزاع گشتند برای حکام جایز نیست که حالت فوق العاده اعلام کنند و دروازههای زندانها را بر روی مخالفانشان بگشایند، قوانین را به تعطیلی کشند، دیکتاتوری را حاکم نمایند، آزادی مردم را سلب نمایند، مخالفانشان را شکنجه کنند، رزق و روزی را بر آنها تنگ نمایند و آنها را تبعید و یا اعدام نمایند؛ بلکه بر آنها واجب است که نظر مخالف را بشنوند، برا ی رسیدن به حقیقت، داوری اهل حق را بپذیرند و اگر مرتکب اشتباه خود شوند به حق بگرایند و از اعتراف به آن ابا نداشته باشند.
امام مودودی در تفسیرآیهی فوق میفرماید:« این آیه مبادی و پایههایی را که قوانین دولت باید بر آنها قرار گیرد، مشخص مینماید و 6 نکتهی قانونی را به شرح ذیل بیان میکند:
1. اطاعت از خدا و رسول خدا مقدم بر اطاعت از هر کس دیگری است.
2. اطاعت از اولی الامر به شرط اطاعت آنها از خدا و رسول خدا جایز است.
3. اولوالامر و حکام باید از مؤمنان باشند.
4. مردم حق دارند که در برخی امور با حکام و حکومتها نزاع و اختلاف رای داشته باشند.
5. مرجع حل اختلاف و نزاع کتاب خدا و سنت پیامبر میباشند.
6. لازم است که در نظام خلافت یک هیأت مستقل از تأثیر حکومت و نفوذ ملت برای حل نزاع وجود داشته باشد که بر اساس قوانین قرآن و سنت عمل نمایند.
دکتر محمد عبدالقادر ابو فارس نیز در کتاب خود (النظام السیاسی فی الإسلام) برای وجوب اطاعت از حکام سه شرط را به شرح زیر ذکر میکند:
1. حکام باید احکام شریعت را تطبیق نمایند و اگرخلاف این عمل کنند، پیروی و اطاعت از آنها حرام است.
2. باید در میان مردم به عدالت حکم کنند و اگر چنین عمل نکنند اطاعت از آنها واجب نیست.
3. مردم را به معصیت امر نکنند در غیراین صورت سمع و طاعه آنها بر کسی لازم نیست.
ابوفارس این سخن ابن حجر در فتح الباری را هم نقل میکند که: یکی از امراء بنی امیه از مردم سؤال می کند : آیابراساس آیه ی«واولی الامرمنکم» خداوند شما را امر نکرده که از ما بعنوان اولوالامر اطاعت کنید؟یکی از تابعین در جواب او می گوید: وآیا شما هم از یاد برده ایدکه اطاعت ازشما در صورت مخالفتتان با حق نهی شده است آنجا که میفرماید: { ...فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَیءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الآخِر...{ِ
ابوعبید القاسم بن سلام از علی ابن ابی اطالب روایت کرده که گفته: «حَقَّ عَلی الامام اَنْ یحْکُمَ بِما اَنْزَلَ اللهُ و یؤَدِّی الامانةَ فإذا فَعَلَ ذالک فَحَقُّهُ علی الرعیه اَنْ یسْمَعوا وَ یطیعوا» [3] «یعنی بر امام واجب است که براساس کتاب خداحکم نماید و امانت را ادا کند اگر چنین عمل کرد بر مردم نیز واجب است که در برابر او سمع و طاعه داشته باشند.»
لذا نتیجه میگیریم که اطاعت از اولیالامر باید در چهارچوب شرع و اطاعت از خدا و رسولش باشد. و این قاعده شرعی باید رعایت شود که: «لا طاعة لمخلوقٍ فی المعصیة الخالقِ» یعنی: «اگر اطاعت از مخلوق منجر به نافرمانی از خدا گردد جایز نیست» در صحیحین از اعمش روایت شده است که پیامبر (ص) فرمود: «إنما الطاعَةَ فی المعروف» یعنی: «اطاعت منحصراً باید درامر نیکو باشد» و نیز در حدیث یحیی القطان آمده است که: «السمع و الطاعة علی المرء المسلم فیما احبَّ او کَرِهَ مالم یؤمَر بمعصیةٍ فإذا أَمِرَ بمعصیةٍ فلا سمع و لا طاعةَ» یعنی: «سمع و طاعه بر فرد مسلمان در هر آنچه که مطابق میل او باشد یا بر خلاف آن، جایز است مادامی که امر به معصیت نشود. پس اگر امر به معصیت گردید نباید اطاعت کند» و نیز امام مسلم از حدیث ام الحصین آورده که: «و لو استعمل علیکم عبدٌ یقودکم بکتاب الله اسمعوا له و أطیعوا» یعنی: «اگر بردهای بر شما حکمران شد مادامی که بر اساس کتاب خدا بر شما حکم میراند پس در برابر او سمع و طاعه داشته باشید.»
پاورقیها:
--------------------------------------------------------------------------------
[1]- قرآن کریم، سورهی نساء، آیهی 59.
[2]- قرآن کریم، سورهی نساء، آیهی 80.
[3]- النظام السیاسی فی الإسلام، محمد عبدالقادر ابو فارس ص، 72 - 71
نظرات